سکانس

عقل سالم در جامعه سالم

سکانس

عقل سالم در جامعه سالم

مملکنه داریم........

 

                                          

امشب حدود ساعت ۱۲رفتم تا بعد از حدودا یک سال و نیم یه قرص بنزودیازپین بگیرم..............گفتم پلتیک بزنم و اومدن اسم چند تا دارو رو رو یه برگه نوشتم+کلونازپام (کلونازپام میزان خواب آلودگیش واسه من کمتره و بیشتر ضد اضطرابه)......رفتم تو داروخونه و گفتم این داروها رو میخوام.....طرف یه نگاهی به برگه کرد و بعد یه نگاه زیر چشمی به من کرد و گفت که ۲ تای اولی رو نداریم و فقط سومی رو داریم........<<اینم از شانس ما....داروی سوم پیراستام بود که کم و کسری نداشتم>>........اومدم بیرون و رفتم یه داروخونه دیگه.....گفتم یه کم طبیعی ترش کنم گفتم که داروی سومی رو نمی خواد بدین (حتی اسمشو نگفتم تا طرف فکر کنه من اصلا  نمی دونم قضیه این قرصا چیه).....ولی مثل اینکه من اشتباها همرو خر فرض کرده بودم و طرف گفت که دو تای اولی رو نداریم و فقط پیراستام داریم................... 

هنوز دوزاریم نیفتاده بود که بابا قرص بوگابوگا ساخت بورکینافاسور که نمی خوای که این داروخونه های شبانه روزی ندارن.............نزدیکه بیمارستان بودم گفتم اینجا دیگه بیمارستان؛شلوغه؛طرف نگاه نکرده قرصا رو میاره...............پس از کلی پیاده روی تو بیمارستان(نمی دونم چرا محوطش اینقدر بزرگ بود...آدم سالم تا برسه به ساختمون بیمارستان مرده...چه برسه به مریض.......)از شانس من مثه اینکه یا اصلا مریض نداشتن یا همه مرده بودن..........یه نفر فقط بود که قرص سرما خوردگی میخواست...منم برگم رو گذاشتم رو پیشخون و سعی کردم طبیعی رفتار کنم(حالا خوبه کلونازپام بود)....طرف یه نگاهی به برگه و من کرد گفت فقط سومی رو داریم.....دیگه اینجا بود که دوزاریم افتاد(خسته نباشی)........به خودم گفتم بزار گوشی رو الکی بگیرم دستم بگم بابا کلونازپام نداره چیکار کنم.....بهش گفتم پس بیزحمت همون سومی رو بیارین....طرف رفت و منم گوشی رو گرفتم و الکی حرف زدم....طرف که اومد زود خداحافظی کردم و به نسخه پیچه گفتم پس بیزحمت آلپرازولام بیارید....بازم گفت نداریم......دیگه عصبی شدم گفتم دارید نسخه میخواد یا واقعا ندارین...آخه بابام گفت شاید نسخه همرات نیست بهت نمی دن........گفت نسخه میخواد.....گفتم قرصای بابام تموم شده این موقع شب گفته واسم بگیر...شما یه لطفی کنید و این قرص رو بدبد(ضمنا تو برگه نوشته بودم ۲ بسته)...گفتم همون یه بسته هم بدید امشب مصرف کنن ممنون میشم....گفت واسمون مسئولیت داره(.. تو اون مسئولیتون) و نمی تونیم بدون نسخه بدیم......دیگه اعصابم .... شده بود زدم بیرون.....گفتم حیف اون ۳ تا پیراستامی که ازت گرفتم..... 

واقعا مملکته ....می تر  از این ندیدم.....شیشه و کراک و ...... رو سر کوچه میتونی تهیه کنی اما قرصی که حداقل سه ماه اونم تو مصرف مداوم اعتیاد آوری داره و عوارض شدیدی نداره رو نمی رسونن دست این جماعت بی اعصاب........................  

گفتم اصلا این کلونازپام ت.... تون واسه خودتون....ما میریم ترامادول خودمون رو میزنیم..... 

البته راستشو بخواین میخوام یه روز دیگه ریتالین بدست برم تو داروخونه...اگه گفت کلونازپام ندارم یه ۱۰ تا خشاب بزارم جلوش بگم اینم نسخه............... 

ضمنا قرص دوم ونالافکسین بود که عوارضش در حد حالت تهوع و من بدون نسخه راحت میگرفتم یه مدت................. 

من قبلا دیده بودم که افراد مسن خیلی راحت قرص های دیازپام و ..... میگیرن...ولی به جوونا .......

تو راه برگشت هم چندتا داروخونه بود که دیگه حسش نبود.....

شاید امشب همه داروخونه ها سگ شده بودن از شانس من...........  

                                               

نظرات 4 + ارسال نظر
مریم جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:07 ق.ظ

حوصله و وقتشو ندارم همه وبلاگتو بخونم.
ولی برام سوال پیش اومده که الان به نظر خودت معتاد نیستی؟ سر میزنم جوابتو میخونم.

ببین....کسایی که مواد استفاده میکنن دو دسته هستن....یه گروه واسه اینکه حال کنن...یه گروه هم واسه پر کردن خلاء های زندگیشون.....من دسته دومم(بیشتر افراد تو این دسته هستن)........البته این دسته معتاد شدنشون خطرناکتره چون اگه واقعا نتیجه بگیرن دیگه دل کندن از اون واسشون سخته......من خوشبختانه از چیزایی که مصرف کردم اونقدر نتیجه نگرفتم که وابسته شم......از طرفی به دلیل موقعیتم نیازمتد تمرکز و هوشیاریم و به ندرت از مواد خمودکننده مثل ترامادول استفاده میکنم.....با اطمینان میتونم بگم به این دسته مواد معتاد نیستم(به خاطر وضعیتم)....ولی ریتالین رو در طول سال (به جز تابستان) استفاده میکنم......رفتن سرجلسه بدون ریتالین واسم سخته....(هر چند دیگه خیلی وقته ازش نتیجه نمی گیرم).....مثلا تو تابستون بیشتر از ۱۰ تا استفاده نکردم(ریتالین وابستگی جسمی نداره و فقط از نظر روانی وابستگی داره و واقعا سخته ازش دل بکنی)......در واقع ژنتیک و شرایط معین میکنه که کی به چی معتاد شه......

مریم شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:10 ق.ظ

پس به ریتالین وابستگی روانی داری؟

تقریبا........البته اوایل خیلی زیاد بود.....ولی بدی ریتالین اینه که هر چی بیشتر مصرف میکنی متوجه میشی که تاثیرش نسبت به قبل کمتر شده.....ولی با این حال هنوز وابستگی روانی دارم

مریم یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:30 ق.ظ

پس معتادی. نه؟

شاید بگی سروته یکی هستن ولی تو عرف معتاد به کسی می گن که وابستگی روزانه به چیزی داره.......من نمی گم وابسته نیستم ولی اونقدر شدید نیست

علی هیچکس یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:26 ب.ظ

بزار یک نصحیت بهت کنم بذار از این اول بهت بگم از من دلخور نشی این ریتالین یا همون متیل فنیداتی که تو میخوری که صددر صدم خارجیشه منم یک موقعیه مصرف میکردم حدود دو سه هفته ای بود دقیقا تو مرداد ماه دفعه اول به یک بد بختی گیرش اوردم که خورمم نفهمیدم چه جوری بدستش اوردم بدش اقا من اینو به یک بدبختی گیر اوردم همون بسته های نقره ای که از اون قرص های سفید توشه بسته ای 1600 وای چه حالی میشدم وقتی یارو داروخونه بهم میداد انگار دنیا رو بهم داده بودن یک هفته اول که مصرف کردم روز اول یک دونه خوردم بعد ظهرم بود حدود یک ساعت بعد زن دایمم اومدمن خونمون چنان پر حرف شده بودم که واقعا خودت میدونی چی میگم ولی وقتی حرف میزدم زر نمیزدم واقعا حرف راست میزدم یعنی حرف مفت نمیزدم حرفایی که باد هوا نبود ولی زیاد حرف میزدم و سرموقع هم نبودن اقا من یک هفته مصرف کردم دیدم بابایی به من شک کرد وای وای بهش گفتم از این قرصا میخورم بابام خودش رفته بود تو اینترنت سرچ کرده بود ودیده بود تا نوشت ریتالین ای بدبخت شدم پسرم معتاد شد شب که اومد گفت کخ دیگه مصرف نکنی که گردنتو خوردمیکنم شب بعد اومد منو تست کنه امد تو اتاقم دست کرئ تو شلوارم اقا من هواسم نبود جا قرصا رو دور بندازم منو مامانم داشتیم سریال 5km to paradiseهمون سریال چرته!! یک دفعه بابام اومد پوست قرصا رو کوبید رو میز بعد نشست چنان اعصابش خراب شد که هیچ وقت بابامو ندیده بودم خیچکخ جیکش در نیومد فقط گفت اون چیزی که نمیخواستم سرم بیاد سرم اومد اقا روز بعد نبینی از فردا بابام دیگه نرفت اداره مونده بود خونه حتی ابم میخواستم بخورم باید با بابام میومدم تو اشپز خونه هیچی برچسب علی تو مغتاد هستی خورد رومونو تا یک هفته تو خونه به اسارت پدر جان درومدیم حالا اگه میخوای توضییح بیشتر بدم این ایدمو که برات نوشتم اددش کن تا بیشتر برات توضییح بدم ولی از شوخی گذشته یک فوایدیم داشت که نمیشه ازش چشم پوشی کرد ولی مضراتشو بفهمی با دو دست میزنی تو سره خودت حالا خود دانی!!! در ضمن یک ضرب المثل معروف هست که میگه گر اگر طبیبی درد خود دوا ساز!!! اینو به خودمم نه به تو!!!!!!!!فعلا بای

دوست عزیز شما دو سه هفته مصرف کردی ولی من چند ساله............اینکه این قرص عوارض داره درسته ولی همونطور که قبلا گفتم ریتالین واقعا اونقدر که میگن ترسناک نیست(بازم میگم عوارض داره نگید داره تبلیغ میکنه)......میگن چند بار که قرص رو بخوری دیگه خونتوهم پیدا نمی کنی؟؟؟؟؟ریتالین رو میذارن کنار کوکائین و ......
نداشتن عوارض خطرناک این قرص اثبات شده(در کوتاه مدت)......البته سایتهای ایرانی گفتن اگه مصرف کنید به زودی گرفتار عوارض خطرناکی مثل خشکی دهان میشید(واقعا هم خطرناکه!!!!)........اما برای بیماران قلبی واقعا خطرناکه......
البته برای شما مشکل اینجا بود که پدر تیزی داشتین پس به گردن ریتالین نندازین...........اگه rank این وبلاگ تو گوگل پایین بود الان بابات می گفت علی جون بار بعد رفتی دو بسته هم واسه من بگیر......البته باز هم میگم این قرص به خصوص در طولانی مدت آدم رو افسرده و آستانه تحمل فرد رو پاییم میاره....اما اولش اثر جادویی داره(همون ماجرای خربزه خوردی پای لرزشم بشین)............من همه سایتهای داخلی و بسیاری از سایتهای انگلیسی رو چک کردم همه قریب به اتفاق بر مصرف نکردن و عوارضش تاکید کردن و نسبت به عوارضش آگاهی دارم....به زودی با شما تماس میگیرم............در ضمن یک ضرب المثل معروف هست که میگه......ریتالین را با کوکائین همنام کردند،ریتالین بیچاره را بدنام کردند.(بازم میگم مصرف نکنید)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد