me against the world

چشمتون روز بد نبینه چند مدت پیش مشکلی واسم پیش اومد که نگو  و نه پرس. 

                                

خلاصه بگم داشتم میفتادم و دوستم گذاشتم راحت بیفتم.....البته نه به صورت فیزیکی بلکه نامردی اون مربوط به زندگیم میشد.اون اتفاق اونقدر واسم سخت بود که تو این چند سال همچین مشکلی واسم پیش نیفتاده بود.....نه قرص آرومم میکرد و نه مطالبی که تو وب میخوندم....جالب اینجا بود که وقتی دیدم دوستم به روی خودش نمیاره بحث رو بردم طرف ماجرا و دوستم انگار که نه انگار....
درسته که اون باعث این اتفاق نشده بود ولی به عنوان نزدیکترین دوستم باید کمکم میکرد و به راحتی میتونست....باز خوبه الان شناختمش...الان دیگه مطمئن شدم همه ابراز ارادتها و نوکرتم و ... کشک که چه عرض کنم ... دوغ هم نیست....یاد قانونی افتادم که چند سال پیش برای خودم تعریف کرده بودم قانون ؛یک(خودم) به هفت میلیارد(همه انسانها)".......